رمان عشق خلافکار پارت 19

5
(6)

کلاوس رفت درو باز کرد . بعد چند دیقه صدای آشنایی اومد که برگشتم دیدم دنیل هست

به سمتش دوییدم و پریدم بغلش . اول تعجب کرد که کیه ولی تا منو دید به خودش اومدو بغلم کرد

دنیل: چطوری فسقلی دلم برات تنگ شد

_واییی داداشی منم دلم برات تنگ شده بود خیلی بی معرفتی دیر به دیر میای

_ دیگه ببخشید دانشگاه اجازه ی اومدن نمیداد

کلاوس: حالا برو کنار نیومده از سر و کوله داداش ما آویزون شدی بزار به ماهم برسه

_ اصن داداشت واسه خودمه برو بعدا بیا فعلا من نوبت گرفتم

بعد که یکم دیگه تو بغلش موندم ماچش کردم و اومدم کنار که کلاوس رفت سمت دنیل و

همدیگرو بغل کردن

کلاوس: داداش یه دفعه اومدی مارو غافلگیر کردی از کجا میدونستی ما اینجاییم

دنیل: مامان بهم گفت

کلاوس: تو هم که نمیگی داداشت اومده نمیای ولی وقتی خبر خوش گذرونی میرسه میای آره؟

دنیل: نه والا فصل امتحاناتمون بود نمیتونستم بیام همین پریروز تموم شد که تا بلیت

هواپیما بگیرم طول کشید

کلاوس: حالا اشکال نداره بیا بریم بشینیم

الکس اومد سمتمون

الکس: میگم آرتی بچه ها گفتن بعدازظهر بریم کنار دریا اینجا گیتار داره بیاریم؟

برگشتم جوابشو بدم که دیدم با دیدن دنیل خشکش زده

_ الو رفتی تو رویا؟

به خودش اومد و برگشت سمتم

_ نه آمممم چیزه میگم این آقا کیه ن؟

_ ایشون داداش کلاوس دنیله عشق خواهریشه قربونش برم

لپش رو کشیدم

دنیل: عه زشته آرتمیس

_ چیه مال خودمی دوست دارم لپتو بکشم

دنیل: حالا مارو معرفی کردی ولی ایشونو معرفی نکردی

_ ببخشید ایشونم دوست یکی یدونه من الکسه

دنیل: خوشبختم

الکس: منم

_ ببخشید من و دوستم باید بریم کار داریم

بعد الکسو کشوندم یه سمت دیگه

_ تو چرا همینطوری زل زده بودی به دنیل

_ هیچی

یه ابروم بالا پرید

_ نکنه خبراییه

_ نه چه خبری

_ اینکه تو عاشق شدی

از خجالت سرخ شد

_ دختر تو که پررویی الان از خجالت برای من سرخ میشی؟

_ اذیت نکن

_ سلام جاریه عزیزززمم

از قصد عزیزززم و کش دادم

_ آرتیییی

بعد شروع به کشیدن موهام کرد

همون لحظه دنیل اومد

دنیل: عه عه انگاری دخترا دعواشون شده

الکس موهامو ول کرد

الکس: نه یه چیز بی ربطی گفت داشتم ادبش میکردم

بعد چپ چپ بهم نگاه کرد که یه چشم غره بهش رفتم

_ نگران نباش. بین خودمون حلش کردیم

دنیل: که اینطور

بعد از بغلمون رد شد که الکس نفسشو فوت کرد بیرون

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان تکرار_آغوش

خلاصه: عسل دختر زیبایی که بخاطر هزینه‌ی درمان مادرش مجبور میشه رحمش رو به زن و شوهر جوونی که تو همسایگیشون هستن اجاره بده،…
رمان کامل

دانلود رمان اقدس پلنگ

  خلاصه: اقدس مرغ پرور چورسی، دختری بی زبان و‌ساده اهل روستای چورس ارومیه وقتی پا به خوابگاه دانشجویی در تهران میزاره به خاطر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x