رمان ورطه دل پارت ۸

5
(2)

*2017-کیش*

آیدا:

درددرسرتاسربدنم جولان می دهدتوان بازکردن چشمانم

راندارم هواسرداست چشمانم رانم نمک بازمی کنم گلویم

خشک شده عمه رامی بینم چشمانش قرمزاست به طرفم می

آیدمی گردوآهسته ناله می کنددرست حرف هایش رامتوجه

نمی شوم فقط چندکلمه:چه بلایی بودسرت اومد…پس اوهم

فهمید؟کبودی های بدنم همه چیزراثابت می کندبغضم رافرومی

دهم دربه سرعت بازمی شودمهنازاست برای چه آمده؟به

حضورعمه توجهی نمی کندبه طرفم می آیددستم رامی

گیردمی خواهم دستم راازدستش خارج کنم نمی گذارمی

خواهم سرم رابه سمت مخالفش برگردانم نمی

توانم:آیداعزیزم…..کاش برود مهنازازجواب ندادن من عصبی

می شودروبه عمه صدایش رابلندمی کند:این بودمراقبتتون؟؟؟

این بودمثل چشماتون ازش نگهداری می کنید؟زندگی

منوخراب کردیدبستون نبود؟زورتون به سربچم رسید؟؟؟عمه

ام عصبانی است مانندخودش جواب می دهد:تولطفاازحس

مادرانه ودلسوزانه حرف نزن….بعدشم مگه تقصیرمابوده؟؟؟؟

مهناز:کل مهمونی حواستون نبوداین بچه کجاست؟؟خوبه دیگه

اون پسره که کاری باهاش نداریدفقط زورتون به

آیدارسیده…من دیگه نمی ذارم بمونه شماتوانایی نگهداری

ازبچه منوندارید..عمه ازبین دندان هایش می غرد:مهنازبدترش

نکن بذارخودشون موضوع روحل کنن….مهنازعصبی

ترمانندخودش پاسخ می دهد:می دونی راه حل پدرگرامیتون

چیه؟ازدواااج…هیچ به روحیه این بچه فکرکردید؟یافقط

آبرتون؟من نمی ذارم بچم تلف بشه می روددررامحکم می

بندددنیابرسرمن آوارمی شود…..

دلم برای خودم می سوزدسرهیچ اشتباهی….مهنازنگذاشت

کاری راکه حاج آقامی خواست انجام دهندونتیجه آن

شدعقدموقت دل به چه چیزخوش بود واردمی شود آریان

خجسته مالک نصف شرکت لوازم پزشکی تهران که کل ایران را

پوشش می دهد کسی که برای حفظ آبرویش مرا…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
23 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
👊atena😎
👊atena😎
2 سال قبل

ارمیتا باهام قهری؟؟؟؟؟؟؟؟؟

👊atena😎
👊atena😎
پاسخ به  Varesh .
2 سال قبل

اونقدر خندیدمااااا
مامانم میگ ارمیتا کیه منم میگم نمیشناسم شاید از اون یکی کلاسمون باشه میگ نه این میشناستت میگ تو باز با کی رل زدی میگم بخدا پسر نیس سوتی دادم بعدش همه چیو تعریف کردم اونقدر خندیدم گف خاک تو سرت تو هنوز از رمان دس نکشیدی…
عزیزم خودتو ناراحت نکنیاااا به یه ورمم نیس ک میخان باهام چیکارکنند ولی از این به بعد پیام ندین بهم مرسی عشقام.

👊atena😎
👊atena😎
پاسخ به  Varesh .
2 سال قبل

مگ میشه باهات قهر باشم فلورمممم
تو دوردونه منی خوشگل…

👊atena😎
👊atena😎
2 سال قبل

ارمیتا من هنوز گیجماااااا بابا خیلی گنگ مینویسی…
راستی تو دوازدهم تجربی هستی مگ؟دیروز به مامانم گفتی😅😅

👊atena😎
👊atena😎
پاسخ به  Varesh .
2 سال قبل

من زود گوشی رو از دستش گاپیدم نوشتم مامانشم

👊atena😎
👊atena😎
پاسخ به  Varesh .
2 سال قبل

وگرنه تو یه چیزایی مینوشتی ک منو دار میزد..
ارمیتا دیروز خالمم خونمون بود امروز رفتم خونه مامانبزرگم دیدمش میگ ارمیتاجونت بهت پی ام نداده😅

n.b 1401
2 سال قبل

عالی بود آرمیتا همین جوری ادامه بده عیزم 🖤🖤

n.b 1401
پاسخ به  Varesh .
2 سال قبل

نه هنو

Fateme
Fateme
2 سال قبل

عالییی عزیزمم ❤️

Darya
2 سال قبل

آرمیتا پارت بعد کی میذاری؟
لطفا پارت بعد طولانی تر باشه

افسانه
افسانه
2 سال قبل

عالی بود مثل همیشه..

اتنا واحدی
2 سال قبل

ارمیتا زنده ای؟؟
چرا خبری ازت نیس؟

23
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x