چند روز بعد …
(آدا)
برای چندمین بار در خانه را میکوبم و دستم را روی زنگ ثابت نگهمیدارم
با باز شدن در خودم را داخل خانه نقلی اش می اندازم
_چه مرگته احمق
چی میخوای؟
+چرا نگفتی اون خراب شده خونه توعه؟
نگاه سردش را کشدار از صورت برزخی ام میگیرد و در را میبندد
_ خب که چی؟
ارث مامان بزرگمونه که متاسفانه نصفش برا توئه ، نصفش برا من
خنده هیستریکی میکنم و سوییشرتم را از تن خارج میکنم و
همراه کیفم روی مبل می اندازم
+کدوم مامان بزرگ؟جنی شدی کلونیا؟
مادر بزرگ ما یعنی مادرِ پدرِ تو و مادرِ مادرِ من اهل ترکیه بوده
پوزخندی میزند و روی یکی از مبل ها مینشیند
_تو این 21 سال زندگیت هیچی بهت نگفتن از اصالت و ریشه خودشون؟
بهت زده سرم را به نشانه نه تکان میدهم
سیگاری از جیبش بیرون میکشد و روشن میکند ، حین کام گرفتن از سیگار خوشبو اش شروع به گفتن حرفهایی میکند که تک تک کلماتش برایم غریب است
_ما ، یعنی خانواده پدری من و خانواده مادری تو اهل روسیه ایم
مادر بزرگمون عاشق یه مرد ترکیه ای میشه و با وجود مخالفت های پدرش ، همراه اون مرد به ترکیه میره و باهمدیگه ازدواج میکنن.
نیشخندش رفته رفته تبدیل به تلخندی میشود که دل سنگ را هم اب میکند
_بعد چندین سال …
بچه دار میشن و بچه هاشون که پدر من و مادر تو باشن ، ازدواج میکنن
بعد ازدواجشون ؛ شرایط فرق میکنه و خانواده من میان به روسیه و خانواده تو …
میمونن ترکیه
میدانم تمام ماجرا این نیست
چرا شرایط فرق کرد؟چرا خانواده ها از یکدیگر جدا شدند؟
تمام اینها سوال هایی بودند که در ذهنم پیچ و تاب میخوردند
_مادربزرگمون نصف این خونه باغ رو به اسم من و نصف دیگش رو به اسم تو میزنه
سرفه ای میکند و چهره اش درهم میشود
_من نیازی بهش ندارم ، برای همین گفتم بمونی تو اون خراب شده که هیچی جز ..
حرفش را میخورد و فیلتر سیگارش را روی میز می اندازد
شانه اش را میگیرم و در چشمانش زل میزنم
+ جریان برلیان چیه؟
چرا نشسته بود ترک تو؟تو این چند وقت خیلی چیزا فهمیدم کلونیا
چیزایی که برای هضم هر کلمه ش ، ساعتها باید وقت میذاشتم و تو افکار خودم غرق میشدم
میدونم آرژان چقدر روش حساسه پس چرا گذاشت بشینه ترک موتور تو
_ایناش دیگه به تو ربطی نداره
قصد بلند شدن از روی مبل را که میکند ، شانه اش را محکم تر میفشارم و بلند میگویم:
+ربط داره لعنتی ، ربط داره!
من دختر عمتم باید بدونم داری چه غلطی میکنی
ضربه دیگری روی شانه اش میزنم که” آی” پر از دردی میگوید
دستم را از روی شانه اش برمیدارم و به رد خونی که از زیر پیرهن سفیدش بیرون زده نگاه میکنم
دستم را جلوی دهانم میگذارم و هینی میکشم
+ت..تو
چیکار کردی با خودت!
اخمی میکند و از روی مبل بلند میشود
_دیگه تو کارای من دخالت نکن
پیرهنش را با زحمت از تن خارج میکند
(کلونیا)
لگدی به میز میزنم و راهی اتاقم میشوم
_دیگه .. دیگه تو کارات دخالت نمیکنم
فقط بیا زخمتو واست ببندم
پشت سرم در را میبندم و بهش تکیه میدهم
_با کی داری لج میکنی روانی؟یکم به فکر خودت باش
تو این دنیا خیلیا هستن که واسه بودن با تو دست و پا میشکونن
و دوست دارن
بدبخت یه نگاه به خودت کردی؟همه سر و صورتت زخمه
هر بار که میبینمت پر رو بدنت زخم و خط و خراشه
اینبار صدایش حرصی و عصبی است
پوزخندی به خوش خیالی اش میزنم و در را باز میکنم
روی تخت دراز میکشم و چشمانم را میبندم
+فقط پانسمانش کن و برو
سری تکان میدهد و کنارم مینشیند
صدای خش خش نایلون می اید
_میشه لباستو دربیاری
لبهایم کش می آیند :
+میبینی که دستم ناقصه
بلند میشم خودت درش بیار
چشمانم را باز میکنم و درست روی تخت مینشینم
آب دهانش را قورت میدهد و دستش را به لبه پیراهنم میگیرد
دکمه هایی که کج و کله بسته بودمشان را باز میکند
_نچ نچ نچ!
بچه دبستانی هام بهتر از تو دکمه هاشونو میبندن
خجالت نمیکشی؟یا نکنه مدل لباس پوشیدنت همینه؟
لبخند محوی میزنم و دستم را روی دستان ظریفش میگذارم
+از بچگی مدلم همین بوده …
نگاهش ، تتها برای ثانیه ای رنگ غم میگیرد
هوفی میکشد و پیرهن را از تنم در می اورد
_نگاش کن
این چه کاریه کردی با خودت؟تو پیست اینجوری شدی؟
(آدا)
با نگاهی که به چشمانم می اندازد خودن جواب خودم را میگیرم
+باشه بابا نگو
چند دقیقه در سکوت میگذرد که بالاخره لب باز میکند:
_دیشب که داشت بارون میومد رفتم پیست تمرین کنم واسه مسابقه اخر هفته
موتور لیز خورد افتادم زمین ، شیشه رفت تو شونم
سرم را به نشانه تاسف تکان میدهم
از جلوی زانو هایش بلند میشوم و تا میخواهم از اتاقش بیرون بروم دستم را میکشد و در آغوشش می افتم
+چیکار میکنیییی ولم کن
دستش را پشت گردنم میگذارد و بی توجه به تقلا هایم با آرامش غریبی لب میزند:
_فقط یه دیقه
اصلاً درک نمیکنم سر تهش معلوم نیست 😐
مجبور نیستی بخونی
سلام ممنونم از رمانتون 🙏🌹
ببخشید ادامه رمانو نمیزارین؟
در انتظاریم 😄
سلام عزیزم ، چرا بچه ها میذارم من متاسفانه یه مشکل خانوادگی برام پیش اومده تا چند وقت دیر دیر میذارم ولی در حال اماده کردن پی دی اف همین رمانم ، اون که حل شد دیگه پارت گذاریم مرتب میشه شرمندتونم…
سلام رمان زیبایی هست دیگه پارت نمیزارین؟
ممنونم از رمانتون🙏🌹
ببخشید ادامه رمانو نمیزارین؟
در انتظاریم😄
باشه خیلی ممنون امیدوارم به زودی حل بشه
موفق باشی