ول کن اینارو بگو چیشده؟
_ پنج شنبه قراره کلاوس بیادددد
_ راست میگی؟ پس خوش خوشان دوست ماست
_ واییی خیلی خوشحالم
_ شیرینی باید بدیا
_ حالا پررو نشو نکنه یادت رفته مسموم شدی؟
_ ایششش حالا انگار شیرینی میدادی چی میشد؟
_ باشه بابا قهر نکن حالت خوب شد کافه می برمت
_ آهان حالا شد پس چهارشنبه کافه استار باکس
_ باشه من برم فعلا
_ فعلا
وایی یعنی 3 روز دیگه کلاوس رو می بینم؟
باورم نمیشه قراره بیاد
********
دو روز بعد………..
رفتم دنبال الکس که بریم کافه.
_ الکس کجایی هنوز آماده نشدی؟
_ دارم میام سگم نمیزاشت بیام بیرون
_ باشه زودتر بیا
بعد چند دقیقه الکس اومد.
_ آمدم جانان جان
_ بیا بشین بریم کافه
نشست و راه افتادیم به سمت کافه استارباکس
رفتیم یه جایی نشستیم و منو رو آوردن .
_ الکس چی میخوری؟
_ قهوه با یه کیک شکلاتی
_ پس یه قهوه با کیک شکلاتی و یه اسموتی توت فرنگی بیارین
_ دختر تو این هوا اسموتی بخوری مریض نشی
_ هوس کردم دلم میخواد مریض نمیشم خیالت جمع
_ خب بگو ببینم شازده تون فردا میاد آره؟
_ آره خیلی خوشحالم قراره بعد مدت ها از انگلستان بیاد
_ دانشگاهی که میرفت اسمش چی بود؟
_ آکسفورد خنگه
_ آهان عالی
یکم گذشت و من و الکس یه کم حرف زدیم . گوشیم زنگ خورد
که دیدم اسم آندریا در حال روشن خاموش شدنه . جواب دادم
_ الو
_ سلام عزیزم . خوبی؟
_ سلام . ممنون شما خوبین؟
_ ممنون عسلم ؛ وقت داری همو ببینیم؟
_ بله حتما
_ کجا هستی؟
_ من با دوستم اومدم کافه استارباکس
_ پس من میام اونجا همدیگرو ببینیم
_ بله پس میبینم تون
_ فعلا عزیزم
_ فعلا
تماس و قطع کردم که الکس پرسید
_ کی بود ؟
_ آندریا. داره میاد اینجا
_ یه بار اومدیم کافه ها همه الان میخوان بیان
خنده ریزی کردم