سرمو بلند کردم که دایانو دیدم دست کش دستش کرد و شروع کرد به اب گرفتن ظرف هایی که کفی کرده بودم

خودم میشورم برو شما

دایان : نه اصلا خسته میشی تنهایی

چه خسته ای یه ذره است بیشترش توی ماشینه

نچ نمیشه میخوام کمک کنم

انقدر یه دنده و لجباز بود که وقتی میخواست کاریو انجام بده باید انجام میداد

سریع ظرفا رو کفی کردم که عقب موند خندم گرفت دستمو شستم و دست به سینه نگاهش کردم چقدر با دقت اب میکشید توی این حالت خواستنی ترین بود . نگاهمو حس کرد و سرشو اورد بالا یه لبخند جذاب زد

اسم ادکلانت چیه؟

دایان : کاپتان بلک ، خوشت اومده؟

اوهوم

دایان : هنوزم عطر مردونه دوست داری

اوهوم

دایان :  عطر تلخ  دوست داری ؟

اوهوم

دایان : منو چی ؟ دوست داری ؟

اوهوم

با فهمیدن سوتی که دادم سرخ شدم که دایان زد زیر خنده

در سکوت ظرفارو اب کشید منم نگاهش کردم

بالاخره ظرفا تموم شد و رفتیم توی سالن

خاله : کارن بیا بیا گلخونمو نشونت بدم

جدی؟!! خاله گلخونه ‌دارین؟؟

خاله با ذوق سر تکون داد و دستمو گرفت و برد صدای خنده بقیه به گوشمون رسید که خاله به شوخی گفت : اصلا درک و لیاقت این زیبایی ها روندارن

خندیدم و با شوق به طرف گلخونه خاله رفتیم یه جای کوچولو و دنج که سر تا سر پر از انواع پتوس و سانسوریا و بن سای و ….. انواع گل ها بود. یه میز خوشگل دو نفره وسط گلخونه بود .

وای خاله اینجا جون میده برای کتاب خوندن و اهنگ گوش دادن

خاله:گل گفتی خوشگلم فقط تو منو درک میکنی ها اینجا خیلی قشنگه منم هر از گاهی میام اینجا کتاب میخونم خیلی کیف میده 🙂

بعد از اینکه یکم در مورد گل ها صحبت کردیم برگشتیم پیش بقیه

عمو : یه جوری شاد شدن که هر کی ندونه فکر میکنه پارتی بودن

عمو بهتر از پارتی بود

خاله : دلتون بسوزه رفیق گلمو پیدا کردم دیگه فقط با کارن میرم گل میخرم احمد نمیدونی چقدر اطلاعات در مورد گل گیاه داره

دیانا : وقتی وارد اتاق قبلیش میشدم احساس میکردم وارد جنگل شدم

همه خندیدن

خاله : اگه گفتین وقت چیه ؟ وقت لذت بردن از صدایی که چند ساله تعریفشو میشنوم اما بالاخره وقتش رسیده

گیتار اوردم  خجالت میکشیدم اولین بار بود بعد از سال ها میخواستم جلوی دایان بخونم

چه اهنگی دوست دارین؟

خاله : ابی این اخرین باره

عمو : چه شروعی

دلمو زدم به دریا و گذاشتم صدام کل خونه رو پر کنه

از دست من میری از دست تو میرم

تو زنده میمونی منم که میمیرم

تو رفتی از پیشم دنیامو غم برداشت

برداشت ما از عشق باهم تفاوت داشت

این آخرین باره من ازت می خوام برگردی به خونه

این آخرین باره من ازت می خوام عاقل شی دیوونه

این آخرین باره من ازت می خوام برگردی به خونه

این آخرین باره من ازت می خوام عاقل شی دیوونه

اونقدر بزرگه تنهایی این مرد

که حتی تو دریا نمیشه غرق اش کرد

من عاشقت هستم اینو نمیفهمی

یه چیز و می دونم که خیلی بیرحمی

همیشه می رفتی هرلحظه هرساعت

آغوش من هرگز زندون نبود واست

هرچی بدی کردی پای من بنویس

نتیجه ی این عشق بازم مساوی نیست

این آخرین باره من ازت می خوام برگردی به خونه

این آخرین باره من ازت می خوام عاقل شی دیوونه

با صدای کف زدنا چشمامو باز کردم توی چشم های عمو و خاله اشک جمع شده اما دایان یه جوری نگام میکرد انگار داره به ارزشمند ترین چیز ممکن نگاه میکنه اصلا انگار توی این دنیا نبود احساس کردم چشماش برق میزنه اما برق اشک بود یا نه نفهمیدم

عمو : خیلی صدای قشنگی داری دخترم

خاله : خیلی تعریف صداشو شنیده بودم اما فکر نمیکردم به این قشنگی باشه . واقعا چه نعمتی !

عمو : خب نوبت منه اهنگ (محسن چاوشی کجایی ) بلدی عمو؟

بله عمو جون

خاله اب اورد و دستم داد و گفت : اینو بخور نفس داشته باشی

لبخندی زدم و تشکر کردم

یه پاییز زرد و زمستون سرد و

یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و♪♪♫♫

غم جمعه عصر و غریبی حصر و

یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی

جهانی دروغ و یه دنیا غروب و

یه درد عمیق و یه تیزی تیغ و

یه قلب مریض و یه آه غلیض و♪♪♫♫

یه دنیا محالو تو سینم گذاشتی

رفیقم کجایی دقیقا کجایی

کجایی تو بی من، تو بی من کجایی

یه دنیا غریبم

کجایی عزیزم

بیا تا چشامو تو چشمات بریزم♪♪♫♫

نگو دل بریدی

خدایی نکرده

ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده

همه جا رو گشتم

کجایی عزیزم

بیا تا رگامو تو خونت بریزم♪♪♫

بیا روتو رو کن

منو زیر و رو کن

بیا زخمامو یه جوری رفو کن

عزیزم کجایی دقیقا کجایی♪♪♫

کجایی تو بی من، تو بی من کجایی

چشمامو باز کردم و نفس عمیقی کشیدم  به دایان نگاه کردم چشماش حالت خاصی داشت

عمو : هزار ماشالا خدا چه صدایی به تو داده دخترم

خاله : وای خیلی قشنگ بود بزار برم اسپند دود کنم

اینو گفت و رفت توی اشپزخونه

دیانا اومد بغلم کرد گفت افرین عشقم

خندیدم و یواشکی دایانو نگاه کردم . هیچ چیز نمیگفت فقط نگاهم میکرد . یهوبلند شد و گفت : میرم هوا بخورم . پا شد و رفت توی حیاط

با تعجب به رفتنش خیره شدم که عمو لبخند غمگینی زد و گفت : منم جوونیام گیتار میزدم بده ببینم‌ گیتارتو

بعد از اینکه خوب برسیش کرد گفت : این گیتارو از کجا خریدی؟

جریان صبحو برای عمو تعریف کردم

عمو گفت : به عمرم گیتار به این خوبی ندیدم

همون موقع خاله با اسپند اومد .

خاله : دایان کجاست ؟  نوبت اونه

عمو : رفته هوا بخوره . جدی جدی اومدیم کنسرت مجانی

خندیدم و خاله رفت دنبال دایان بعد از چند دقیقه اومدن

یه حالی بود چشماش قرمز شده بود نشست روی مبل کنارم

بفرمایین اقا دایان شما چی دوست دارین ؟

دایان : هر چی خودت دوست داری

واقعا؟!

سرشو تکون داد

پس اهنگ( دورترین نزدیک از علی یاسینی) رو میزنم .

دیانا : مطمعنی ؟ تو که همیشه وسطش گریت میگیره نمیتونی بخونی

بعد از اینکه گفت فهمید چه سوتی داد امشب شب سوتی دادن بود خواست جمعش کنه که گفتم  : امشب به خاطر  دوست بچگیم میزنم دیانا جون

خاله و عمو با تعجب به هم نگاه کردن . دایان اخم کرده بود چقدر وقتایی که اخم میکرد ترسناک میشد. یعنی به خاطر اینکه گفتم دوست بچگیم؟ منم اینجوری خودمو خالی میکردم

دیانا میدونست این اهنگ‌ مورد علاقمه و من نمیتونم گریه نکنم وقتی گوش میدم بهش این اهنگ منو یاد دایان مینداخت همیشه با گریه اهنگو میخوندم توی تنهایی

گیتارو کوک کردم و گفتم دیانا ازم فیلم بگیر خیلی فن ها میخواستن اینوبخونم دیگه گیرشون نمیادا

دایان : فن؟ پیج داری؟

پس چی ؟! فن پیجم دارم .

دیانا: کارن خیلی معروفه

دایان بیشتر اخم کرد و هیچی نگفت

خاله : چه اهنگ پر ماجرایی!

اهنگ مورد علاقه منه اما هیچ وقت نزدمش اما امشب به خاطر شمامیزنم

عمو : بزن ببینم چه میکنی

به دیانا علامت دادم که شروع کنه به ضبط و با تمام وجودم زدم زیراواز و ساز .

حالا دایان کنارم بود و باعث میشد بیشتر توی حس فرو برم

من تنگه دلم اما میدونم… ♬♫

که تو نه فراموشت میکنم…. ♬♫

این دفعه قول دادم به خودم… ♬♫

فراموش میکنم اگه ازم بر بیاد… ♬♫

اگه عکسای تو به حرف بیاد… ♬♫

اگه وسط تابستون برف بیاد… ♬♫

دنبالت دنیارو من گشتم… ♬♫

رفته ی بی برگشتم… ♬♫

نشونتو از کی بگیرم…؟! ♬♫

خودت بگو رفتی کجا؟؟! ♬♫

از پیش من دور ترین نزدیک من…. ♬♫

نذار تورو از من بگیرن…. ♬♫

تو باید ،درستش کنی… ♬♫

دلی که بعد از تو مرده رو…. ♬♫

میدونی خودت طلبکارم ازت… ♬♫

چند سال عمرمو!! ♬♫

تو خرابش کردی ولی… ♬♫

من میسازم پلای شکسته رو…. ♬♫

بیا ببین این گل نشسته رو… ♬♫

فقط بیا بیا و دیگه نرو …

چشم هامو باز کردم که دیانا ضبطو  قطع کرد .

خیلی خوب خودمو کنترل کردم. هر لحظه ممکن بود اشکام بریزه

اینم اهنگ مخصوص امشب

خاله : وای عزیزم لذت بردم خیلی خسته شدی ولی خواهشا هر از گاهی برامون بزن  راستی بیا اون پیجتو توی موبایل من بزن میخوام فالوت کنم

پیجمو زدم توی موبایل خاله  که عمو گفت : منم میخوام

خندیدمو برای عمو هم زدم

بعدش رفتم از موبایل خودم درخواست هاشونو با اجازه ادمینم که دیانا بود  قبول کردم تا پیجم بازبشه

دایان اما خبری از اخم روی صورتش نبود و معلوم بود حال خوبی نداشت دوباره انگار توی این دنیا نبود سرشو بین دستاش گذاشته بود و پایینو نگاه میکرد این همه سال غم این اهنگ رو تنها به دوش کشیدم امشب ولی نوبت توعه دایان حرفامو اهنگ کردم و بهت گفتم

بعد از اینکه یکم دیگه نشستیم بلند شدیم بریم تموم مدت جو غمگینی بود اهنگ اخری اثرشو روی همه گذاشته بود‌

خاله : چه عجله ایه تازه ساعت ۱۱ ؟

دیانا: نه خاله جون دیروقته دیگه

عمو: کاش شبو اینجا میموندین

خاله : لطفا یه روز بیاین شب هم بمونین

دیانا : چشم خاله یکم توی دانشگاه راه بیوفتیم چشم

خاله : افرین دخترای قشنگم

خبری از دایان نبود انگار رفته بود طبقه بالا .

خاله پالتوی من کجاست؟

خاله:چوب لباسی طبقه بالا برم بیارم ؟

نه نه خاله خودم میارم زحمت نکشین

رفتم از پله ها بالا واقعا چقدر  قشنگ بود طراحی و دکوراسیون خونه پالتومو از چوب لباسی راهرو برداشتم و اومدم برم پایین که یهو دستی دور کمرم حلقه شد……