قراردادی بین شرکت پدر تو و پدر به اصلاح نامزدت بسته
شده که مکان پروژه اماراته…توفقط تنهاکاری که بایدبکنی
اینه که فقط یک برگه فقط یکی اونی که من بهت می گم رو از
پرونده می کشی بیرون وتمام…ناباورنگاهش می کنم تمام این
مدت دنبال سوءاستفاده از من بوده؟ می خواهد حرفی بزند
که دستم را به نشانه سکوت بالا می آورم:توواقعاراجب من
چی فکرکردی؟فکرکردی من میام بازندگی بابام و کیارش بازی
کنم؟فکرکردی من نمی فهمم فقط یک خط یک خط از
قراردادهاکم یابالاو پایین بشه چی می شه اون وقت توازمن
می خوای ناقص کنم؟واقعابرات متاسفم…کیفم را برمی دارم
نه خودم تنها از پس این کار برنمی آیم:وایستا..تیرداد:یک
طرفه به قاضی نرو بذارمنم حرف بزنم..صدایم بلند می
شود:بزن کناررر.. درصورتش نگاه نمی کنم:آیدافقط توحرف
زدی اجازه دفاع ندادی نذاشتی بگم برای چیه یا حداقل برای
چی می خوام…تواصلامی دونی پدر نامزدت چکار می کنه؟
کیفم را به تخت سینه اش می کوبم:هرکس توگورخودش می
خوابه دوباره می خواهم بروم:نگه دار مگه نه خودمو پرت
می کنم پایین.. تیرداد:جنسایی که می گفتم می تونه بازاررو
تنظیم کنه پدر نامزدت نمی ذاره وارد بازار بشه آیدابخداتاوان
داره اونی که می تونه جنساروآزادکنه کاری که ازم خواسته
اینه…عاجزانه لب می زند:کمکم کن….آخرین نگاهم را به او
می اندازم راجب من چه فکری می کرد؟..:بزن کنار..پرده اتاقم
را کنار می زنم و به منظره روبهررویم خیره می شوم
مرددگوشی در دستم است بزنم؟نزنم؟آخردل را به دریا می
زنم:الو…شرکت آریاسازه بفرمایید…آب دهانم را قورت می
دهم:آیدام…آیداسهرابی جلسه هیئت مدیره با شرکت توکلی
کی هست؟منشی:آخرهفته…ولی ببخشید خانم
شماحضورندارد جلسه محرمانه است…قطع می کنم دوباره
مسکن لازم می شوم نه نمی توانستم….
*۲۰۲۲-تهران-آیدا*
بار دیگر شماره کیارش را می گیرد:مشترک مورد نظر در
دسترس نمی باشد..قطع می کند ندا داخل آشپزخانه می شود
بشقاب روبه رویم را برمی دارد و داخل سینک می گذارد
نزدیک به یک هفته خبری از کیارش نبود و این مرا نگران می
کرد به طرف حال می روم آتنا روبه رویTvنشسته و باب
اسفنجی نگاه می کند صدای گوشی ام از آشپزخانه می آید به
طرف آن می روم با دیدن شماره ناشناس ابرویی بالامی
اندازم:الو..سلام…چند لحظه
سکوت:سلام..:بفرمائید!….پوزخند می زند:خانم سهرابی منو
نمی شناسی؟
سلام عالی بود❤
سلام میسیی یلداجون❤💋
عالی👌
فدات دریاجون❤
مییسی فاطمه جونی❤
عالییی عزیزم ❤️💛❤️💛