آروم یکم سرمو بلند کردم و که جاشوا رو دیدم.
یه قدم عقب میرم و با اخم نگاش میکنم میگم:
دیشب بیهوش شدم نه؟
سری تکون میده که مطمئن شدم کسی یا اومده بود
مدرک جمع کنه یا اینکه هشدار بده. هوففف کلافه ای
میکشم و میگم: به الیور و آدرین خبر بده بیان.
_ اوکی فقط احتمال میدی کار کی باشه؟
شونه ای بالا میندازم و با همون اخمم میگم:
نمیدونم شاید کار مایکله
دوباره اوکی ای میگه و گوشیش رو از جیبش در میاره
و به الیور زنگ میزنه و بعدشم به آدرین که بیان اینجا.
از پله ها پایین میرم و وارد آشپزخونه میشم و قهوه ساز
رو روشن میکنم و بعد هم میرم روی کاناپه دراز میکشم
و گردنم رو تکیه میدم به دسته ش تا ثابت بمونه تکون
نخوره ، جاشوا پایین میاد و روی مبل روبرویی میشینه.
رو بهش میگم: چطوری پیدام کردی؟
_ دیشب زنگ زده بودی ولی هیچ حرفی نزدی منم سریع
اومدم سمت عمارت ولی وقتی اومدم هیچ کدوم از نگهبان ها
نبودن و خودتم تو عمارت نبودی و منم شروع به گشتن کردم
که سمت اسلحه خونه ، بیهوش روی زمین پیدات کردم
بعدشم که آوردمت تو عمارت و گذاشتمت رو تختت.
_ اوکی
بلند شدم و رفتم سمت قهوه ساز و فنجونو از زیر
دستگاه برداشتم و برگشتم سمت کاناپه.
_ قهوه نمیخوری؟
_ نه ممنون ولی حالت بد نشه چیزی نخوردی بعد قهوه؟
_ نه چیزیم نمیشه عادی شده واسم.
بعد از چند لحظه صدای زنگ در خونه میاد که یکی
از خدمتکارا جواب میده و آدرین به سمتمون میاد و
بغل جاشوا میشینه. نمیدونم چرا دیشب وقتی داشتم
میگشتم کسی تو اتاق خدمتکارا نبودش. ماجرارو براش
توضیح میدم که اخمی میکنه و تو فکر میره. بعد چنددقیقه
الیورم میاد و برای اون هم جریانو تعریف میکنم. الیور و
آدرین زیاد میونه ی خوبی نداشتن ولی بعضی وقتا به
واسطه من مجبور به دیدن همدیگه بودن. آدرین سرشو
بلند میکنه میگه: نشونه ای چیزی به جا نزاشتن؟
_ نگاه نکردم.
_ باید عمارتو گشت که ببینیم.
من و جاشوا به طبقه بالا رفتیم و شروع به گشتن کردیم
، الیور و آدرین هم طبقه پایینو گشتن…..
کشوی میز رو بستم و از اتاقم بیرون اومدم و جاهای دیگه
رو نگاه کردم. کلافه برگشتم طبقه پایین و رو به آدرین
گفتم: من که چیزی پیدا نکردم تو چی؟
با آدرین به خاطر مسائل گروه مجبور به آشتی شدم ولی
از درون نمیتونستم قبول کنم و مجبور بودم تو ظاهر
خوب باشم… شونه ای بالا میندازه سرشو به معنی نه
تکون میده. جاشوا بعد چندمین پایین میاد و معلوم میشه
اونم چیزی پیدا نکرده. همونطور که وسط خونه وایساده
بودیم ، سر و کله ی الیور از بیرون عمارت پیدا میشه و اشاره
میکنه که بریم دنبالش. امید وارانه از اینکه چیزی پیدا شده
بیرون میرم که مارو به سمت اتاق بغلی اسلحه خونه میبره و
خودش وارد میشه و ماهم دنبالش وارد میشیم. با صحنه ای
که جلوی خودم میبینم خونم به جوش میاد که باعث میشه
فریادی سر نگهبانا بزنم و اوناهم با ترس از جا بلند میشن و اول
گیج مارو نگاه میکنن ولی وقتی متوجه مون میشن سریع خودشون
مرتب میکنن و سلام نظامی میکنن و شرمنده سرشونو پایین میندازن.
سرشون داد زدم: خوشتون میاد الان اون سگ هایی که
خودتونم خوب دیدنش رو شماهارو بندازم توی قفسشون؟
همین الان گورتون رو از اینجا گم میکنین و برمیگردین هر
خراب شده ای که زندگی میکردین یا نه خونتون واسم حلاله.
ترسیده از جلو چشمام گم میشن و میرن که با عصبانیت
وارد عمارت میشم و رو به جاشوا میگم: بقیه افراد رو
بگو بیان جای این بی عرضه ها و تعداد نگهبان هم دوبرار کن.
کلافه دستی به صورتم میکشم و زمزمه کنان با خودم
میگم: نگاه جونمون رو دست چه کسایی سپردیم. ایندفعه
صدامو بلندتر میکنم و میگم: بهشون بگو حواسشون باشه
کسی دیگه ای مثل اینا فقط به فکر خوشگذرونی باشن و
فک کنن اینجا بخور و بخوابه سرشو تحویل خانواده ش
میدم. افرادی که حرفی هستن رو بیشترشون رو بیار.
جاشوا: ولی اونارو قرار بود بیشترشون که راضی بودن
بفرستیم برای…..
غریدم: این چیزا تو کت من نمیره. الان فقط امنیت مهمه
نه کشوری که خودش هزارتا افراد داره.
چشم کوتاهی میگه و دیگه حرفی نمیزنه. یکم بعد که عصبانیتم
فروکش میکنه هوفی میکشم و رو به جاشوا میگم: من
اعصابم خورد میشه نمیفهمم چیکار میکنم ، به دل نگیر.
به به عالی
مرسی جیگر😍
اگر زهرا بود
کافر و کافر مسلمان
مثلث شود زمین
و مثلث دایره😂
خل میزنم شبی😂
😘
آقا درکش سخته کافر مسلمان اوکیه.
مثلت شود زمین
و مثلث دایره؟
😂😂😂
😂😂😂
عالی بود مثل همیشه عشقم…
هردوتا نظرای گشنگت تنکیو وری وری ماچ
افسانه!
دل از من برده ای
دگر یاری ندارم
مرض دارم نترس
تو پی یارت😂
عجب شعری گفتما بدون قافیه شد ولی😂
تو که عشقی النا جون
قربونت برم لطف داری😍❤
النا عشقم از سارا خبر نداری دلم براش تنگ شده هرچی کامنت میدم جواب نمیده
والا تو شاد هست ولی نمیدونم چرا حالش خوب نی😕
اره اینجا تو کامنتا گفت با همتون قهرم بای ..
😂عرررررر
چقدر خشن شد ژوننن
بلههه🤤❤
آقا قادر
این تبلیغ جدیده خیلی بده🥲
ماجرای تجاوز رومینا….
آدم هارتش میشکنه🥲میشه پاکش کنین؟
عالی
مرسی گلم❤
الن جونی عالییییی
من کلا خلاف رو خییییقییلی میدوستم
مخصوصا اگه شخصیت اصلی خلافکار باشه که دیگه اوممممم
مرسی خوشگله❤
آره کیف میده🤤
الن همینطور من تو شاد هم بهت پی ام دادم ولی تو کامت ها هم می نویسم عالی بود🖤🖤
مرسییی عشقم❤
نظر لطفته❤
الی چرا پارت نمیزاری
دیروز که خودت میدونی پریروزم کلاس بودم امروزم تا ۹ شب درگیر درسا بودم تازه وقت کردم بنویسم😂❤