پاییزه خزون پارت ۲۱

3.8
(5)

 

پاییزه خزون

قدم زدم ، رفتارامو حلاجی کردم شاید حق با اینا باشه …شاید نباید اینقدر سخت بگیرم همه چیزو ، به قوله آهنگ رضا صادقی که میگه یه چیزه میشه دیگ ، نمیدونم چرا اینقدر زیره دلم تیر میکشید ، خدا کنه بعد از ۳ ماه اون چیزی که تو ذهنم میگذره اتفاق نیوفتاده باشه ،دیگ طاقت این یکی رو ندارم ،پدم ندارم آخ خدا جون ما سیب خوردیم سیب زمینیاتو نخوردیم که اینجوری میکنی قربون شکلت برم ، به سمته دستشویی رفتم که بدبختانه حدسم به یقین تبدیل شد ،هوف خدااا….. تو این گیر و دار مهسا زنگ زد بهم گف بر گردم پیششون انگار میخوایم برگردیم ای خدا من آخه با این وضع بدون پد و رنگ مثل گچم که از صبح چیزی نخوردم کدوم گورستونی برم ،ناچار برای مهسا تایپ کردم
_مهسا پریود شدم ،پد داری بهم بدی؟
بعد از دو دقیقه پیام داد
_وای احمق الان پریود شدی؟
_اره …داری یا نداری😐
_ندارم
هوف مجبوری رفتم سمته بچها ، حدود ۱۰ دقیقه فاصله داشتم باهاشون که تو این ده دقیقه هی بیشتر دلم بهم پیچ میخورد احساس میکردم قرار زیر دلم از هم شکافته بشه ،از مرگ مامان بابام عادت نشده بودم.
تا پیش بچها رسیدم امیر گفت
_ساحل کجا بودی تو دختر ، اومدی یه ذره حال و هوات عوض شه دوباره رفتی تو لاکه خودت؟
_ببخشید یه ذره ناخوش بودم .
_چته رنگتم پریده ؟
_نه خوبم
_مطمئنی ؟
_اره
یکی از دوستای امیر صداش کرد اونم مجبور شد بره و زیاد پا پی من نشد ،جالب اینجاست ارمینم مشغول گپ با رفقاش بود و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده بود یه دفعه مهسا زیره گوشم گفت
_چرا رنگت مثه میت شده دختر اینجوری که همه میفهمن چه مرگته
نالیدم
_دارم از درد میمیرم مهسا توروخدا بریم فقط زود
_بابا بچها قرار رستوران گذاشتن با همدیگ کدوم گوری بریم آخه
_وای نه پس من یه اسنپ میگیرم میرم .
_غلط کردی ببینم ارمین با تو حرف زد یا نه
_اره حرف زد ولی توپیدم بهش
_دیوونه ای تو اخه روانی یارو دکتره میتونه ادمت کنه
_من اگه ادم شم که تو تنها میمونی
_خوبه خوبه ایش نکبت بی ریخت اصن حیف من که نگران توعه خرم
اهمیتی به حرفاش ندادمو با بچها به سمت ماشینا حرکت کردیم حال منم هر دقیقه بدو بدتر میشد.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان اسطوره

خلاصه رمان: شاداب ترم سه مهندسی عمران دانشگاه تهران درس می خونه ..با وضعیت مالی خانوادگی بسیار ضعیف…که برای کمک به مادرش در مخارج…
رمان کامل

دانلود رمان ارباب_سالار

خلاصه: داستانه یه دختره دختری که همیشه تنها بوده مثل رمانای دیگه دختره قصه سوگولی نیست ناز پرورده نیست با داشتن پدر هیچ وقت…
رمان کامل

دانلود رمان سایه_به_سایه

    خلاصه: لادن دختر یه خانواده‌ی سنتی و خوشنام محله‌ی زندگیشه که به‌واسطه‌ی رشته‌ی پرستاری و کمک‌هاش به اطرافیان، نظر مثبت تمام اقوام…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
2 سال قبل

یا خدا چه وضعیتی براش پیش امده

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x