پاییزه خزون پارت ۴۷

3
(6)

 

پاییزه خزون

خودمم نمیدونستم برای کدوم دردم دارم گریه میکنم ….،ولی فقط دلم گریه میخواست ….خسته بودم از این زندگی نکبتی ….که توش خانواده ای نداشتم ،دلم الان آغوشه مامانمو میخواست… راس میگن بچهایی که مامان ندارنو اذیت نکنید ،بی پنا ه تر از اونا جایی نیست ….نفهمیدم چیشد فقط تو جای نرمی فروریختم ،آغوشی که مثل آراز نبود متفاوت بود نمیدونم چرا ولی جنسش فرق داشت ،دمه گوشم لب زد
_تا کی میخوای درداتو پشت چشات نگه داری؟!
با صدای بغض آلود گفتم
_دردام گفتنی نیست آرمین
_دلت تنگه !!
_تنگه
_تنگه کیه !؟
_مامان بابام ….هر سال این موقع با مامانم تو هول و لای خرید بودیم که روز اول عید بریم ویلا …ارمین یه دنیا غم تو سینمه ،اینا خالی شدنی نیستن ….
_میدونم سخته ،ولی تو ام آدمی نبودی که میدونو خالی کنی ،بودی ؟؟
_نبودم ولی داره سخت میگذره
_خودت داری میگی میگذره ، پس صبر کن جاهای قشنگه زندگیم میاد …ببین من شاید آدم نماز خونی نباشم یا هزار تا کثافت کاری داشته باشم ولی همیشه یه حرف مامان بزرگم آویزه گوشم ….خدا اگه طوفانی تو زندگیت میندازه ناراحت نباش …همون طوفان مقدمه یه خوشحالی بزرگ تو زندگیته ،پس ادامه بده موفقیت نزدیکه ،باشه ساحل، اگرم منو تو شدیم ما قراره باهم حال همو خوب کنیم قرار پیشرفت کنیم…. ولی این دفعه تنهایی نه ؟؟!!!باهم دوتایی زندگیمونو میسازیم ،این تعطیلاتو قشنگ فکر کن ،به آینده !!!به اینکه میخوای چیکار کنی …باشه ساحل؟
_باشه
از آغوشش بیرون اومدمو سرجام صاف نشستم .
تا خوده خونه حرفی زده نشد دمه خونم نگه داشتو گفت
_قبل اینکه بری دره داشبورد باز کن ‌‌…
_چرا چی توشه مگه
_تو باز کن میفهمی
دره داشتبوردو باز کردم که گلاس زد نرگس چشمامو نوازش داد ….
_این برا منه!!!
_بله برا خوده شماس شیرینم
_وایییی ارمین ممنونم ، بوی این گل میتونه حالمو خو ب کنه

گل و عمیق بوش کردم…. بعد از تشکر دوباره خواستم پیاده شم که آرمین گفت
_راسی ساحل
_جانم!؟
_قبل اینکه بری جلسه از تیپت عکس بگیر بفرس حواست باشه بغله آراز یا مهرشاد میشینی یه تیپه سنگینم میزنی آرایشم لایت میکنی اکی؟؟
_مگه دارم میرم پادگان
اخمی کرد وگفت
_تو حرف گوش کن …. حرف اضافیم نزن یادت نره …عکس بفرستیا من منتظرم !!!
_اصن ببینم تو خودت کجا داری میری الان
_دارم میرم مطب …بعدش میرم باشگاه …
_آها باشه پس خدا به همرات
_خداحافظ عزیزم در دسترس باش …
_باش‌
از آرمین خداحافظی کردم و وارد خونه شدم سریع یه دوش کوچیک گرفتم و لباسامو پوشیدم ،یه کت شلوار قهوه ای رنگ پوشیدم ،خیلی شیک تو تنم نشسته بود خدایی ،روبه روی آیینه رفتمو اتو مورو به برق زدم ،جلوی موهای فرمو اتو کردم که لخت بشه ….همیشه ماتم این موهای فرو بیخود و داشتم ،صورتمم کرم پودر زدم ابروهامو صابون لیفت زدم، مژه هامم ریمل پری زدم ،کلن آرایش سنگین دوس نداشتم تمام آرایشم بیشتر به همین خلاصه میشد ،یه ذره عطرم به دو تامچام زدم که گوشیم صداش درومد ،مهرشاد اینا دمه در بودن منم یه عکس سر سری گرفتمو برای آرمین فرستادم میدونستم میخواد غر بزنه ولی به من چه من همینیم که هستم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان آنتی عشق

خلاصه: هامین بعد ۱۲سال به ایران برمی‌گردد و تصمیم دارد زندگی مستقلی را شروع کند. از طرفی میشا دختری مستقل و شاد که دوست…
رمان کامل

دانلود رمان پدر خوب

خلاصه: دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه ، منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست ، اما از…
رمان کامل

دانلود رمان موج نهم

خلاصه: گیسو و دوستانش که دندونپزشک های تازه کاری هستن، توی کلینیک دانشگاه مشغول به کارند.. گیسو که به تازگی پدرش رو از دست…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
2 سال قبل

عالی وزیبا

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x