پاییزه خزون پارت ۶۴

4.5
(4)

 

 

پاییزه خزون

وارد خونه که شدیم، دهنم از این دکوراسیون زیبا باز موندش ،۳ دست مبل طوسی و کرم چیده شده و از وسط پله ها به سمت بالا میرفت دیزاین خونه با پارکتای کف هارمونی قشنگیو درست کرده بود ،از فکر خونه و زیباییش اومدم بیرون به ارمین نگاه کردم منو سمته مبلا نشوند خودشم با یه حرکت تیشرتشو دراورد و به سمت پله های مارپیچ رفتو، رفت بالا منم که از رفتاراش تا سر حده مرگ ترسیده بودم تا دیدم نیست فرار و به قرار ترجیم دادمو به سمت دره خروجی لنگون لنگون رفتم و سعی کردم کمترین سرو صدارو ایجاد کنم تا اومدم دستگیررو بکشم پایین ،صداش چهارستون بدنمو لرزوند
_بهت نگفته بودم از اینکه ازم فرار کنی متنفرم ؟!!!!
همونطور که با اون شیشه های خوشگل که حدس میزدم وودکا باشه داشت میومد پایین به حرف اومد
_بهت گفته بودم از انتظار متنفرم از اینکه بری یه دفعه گم و گورشی متنفرم ،ولی چرا گوش نمیدی ببینی من از چیا متنفرمو انجامش ندی …چرا دست میزاری رو نقطه ضعفام ،چرا اینقدی که میخوامت نمیخوایم!!!د لعنتی حرف بزن بگو چی کم دارم که با منه روانی و وحشی اینکارارو میکنی که الان روبیارم به وحشی بازی !!!!
به سمته مبلا رفتو روش نشست منم کنار در رو پارکتای سرد ویلای نا آشنا چمبره زدم، ولی میدیدم که چجوری داشت خودشو خفه میکرد بعده هفت ،هشت تا پیک سیگارشو روشن کرد و سمته شیشه سرتاسری رفت و به بیرون خیره شد منم مثل بچهای آواره ای که شبا زیر پل میخوابن مظلوم سرمو به پای سالمم تکیه دادمو چشمامو بستم ،باید حرف میزدم تا این ارمین وحشیو رام خودم کنم ،با همون چشمای بسته آروم شروع کردم به حرف زدن
_زخم زبونات تموم شد ؟اگه تموم شد منم بگم ،بگم که چرا صورتم شده چال و چوله جاده چالوس ،بگم از بدبختیام برات ،آرمین جانم پسر تخس من
تو هیچی از شرایطی که پشت سر گذاشتم نمیدونی پس قضاوتم نکن،
سریع سرشو به سمتم برگردوند غرید
_بگو تا روشن شم ،برام دلیل بیار ،که به خدای احد و واحد اگه دلیلات قابل قبول نباشه پوستتو میکنم ساحل
شروع کردم به گفتن از خاطرات این کابوس اخیر که چطور مثل مار افعی همه چیه ، زندگیمو !!دزدیدو آرامش زندگیه نیم بندیمو پاره پوره کرد ،بهش از همه چی گفتم
_دیدی آرمین بهت گفتم من نمیتونم باهات بیام تو اینجور رابطه ها ،دیگ نمیخوام ادامه بدیم تا همینجاشم اومدیم بسه
آرمین اخماش تو هم بود دومین سیگارشم روشن کرد و نگاهشو به حیاط ویلا داد
_اوکی بپوش برسونمت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان ارکان

خلاصه: همراه ما باشید در رمان فارسی ارکان: زهرا در کافه دوستش مشغول کار و زندگی است و در یک سفر به همراه دوستان…
رمان کامل

دانلود رمان آنتی عشق

خلاصه: هامین بعد ۱۲سال به ایران برمی‌گردد و تصمیم دارد زندگی مستقلی را شروع کند. از طرفی میشا دختری مستقل و شاد که دوست…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رویا .
2 سال قبل

نویسنده چرا پارت گذاری رو متوقف کردی شما که منظم بودی

...
2 سال قبل

چرا دیگه پارت نمیزارید دو هفته گذشته هااا

Darya
2 سال قبل

میشه پارت بعد بزارید

mehr58
2 سال قبل

ای وللللل چه راحت شد

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x