پاییزه خزون
_آراز میفهمی داری چیکار میکنی !؟
چشماشو مهربون کرد و مثل روزای قبل شد قوت قلب این دل پر استرس من
_میدونم شیرینم ،تو نگران نباش باشه ،
خسته لب زدم
_آراز خسته شدم از این زندگی که هر روز یه بازی برام در میاره
سرمو به پشتی صندلی تکیه دادم ساعده دستمو رو چشمام گذاشتم ،درسته آراز و بخشیدم ولی هیچ وقت اون دردایی که اون لحظه و ثانیه کشیدم تموم نمیشن ،ماشینو آروم اروم سمته کندرو بردو گوشه جاده نگه داشت
_منو نگاه کن ساحل
_آرمین چیو میخوای ببینی چشمای اون کسی که از اونی که بهش گفته میخواد بشه پشتمم نا امید شده ،چرا دارید یه رفتارایی میکنید باهام که بیشتر تنهاییما بدبختیامو حس کنم ،آرمین مگه نگفتی دوستم داری همش ،ته تهش همین بود؟! انگار درده دلم باز شده بود پوزخندی زدمو گفتم
_مطمئنی دوست داشتنی اصلا بوده!؟
_دیگه داری زیاده روی میکنی ساحل منه بیناموس اگه دوستت نداشتم الان اینجا تو ماشین بغل دست تو مشغول کارای دیگه ای بودم نه اینکه بخوام باهات بحثو جدل راه بندازم سره جواب دادن یا ندادن اون صاب مرده ؟ کی میخوای بفهمی اینا رو آخه دختره نفهم
چشماش سرخ بود میترسیدم اگه چیزی بگم یه اتفاقی چیزی بیوفته ،من ظرفیتم تکمیل شده بود برای امروز بس بود .فقط آروم تو همون حالت لب زدم
_آرمین
جوابمو نداد دستمو از روصورتم برداشتم و دیدم داره یه سیگار از جا سیگاری طلایی رنگش برمیداره دوباره گفتم
_آرمین
_کوفت ،نمیخواد نازو ادا بیای حالا
نالیدم
_آرمین درست نیست رفتن پس آراز بخدا
همونطور که دود سیگارشو میداد بیرون گفت
_یه بار به حرفت گوش دادم بسه،
روبهم کرد و باهمون چشمای خسته و قرمز رنگش گفت
_ساحل جان من قربون اون موهای فر فریت برم من بخدا نگفتنش موضوع رو بدتر میکنه از کجا معلوم اگه بفهمه داریم باهم میریم بیرون دوباره یه بلایی سرت نیاره ،نه من همچین ریسکی دوباره نمیکنم ،عزیزه دل من نترس من پیشتم ولی باید با آراز صحبت کنم که فک نکنم از این پسرای لاشی این دوره زمونم ،شاید قیافم غلط انداز باشه ولی نامرد نیستم ،
به نظرم ارمین درست میگه